وصیت پدر

ساخت وبلاگ
                                                 دعای کودک یک روز کاملاً معمولى تحصیلى بود. به طرح درسم نگاه کردم و دیدم کاملاً براى تدریس آماده ام. اولین کارى که باید مى کردم این بود که مشق هاى بچه ها را کنترل کنم و ببینم تکالیف شان را کامل انجام داده اند یا نه.هنگامى که نزدیک تروى رسیدم، او با سر وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)عروس لوس: بع..........له!عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (ای وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

هشت سال است که “رودان”، لک لک نر، هر سال برای دیدار و بودن با همسر بیمار و معلول خود، “مالنا”، ۱۳ هزار کیلومتر پرواز می کند و به آشیانه ی تابستانی عشق خود باز می گردد!شفاف: با فرارسیدن بهار، امسال نیز، “رودان” همانند سال های گذشته، پس از طی یک مسیر ۱۳ هزار کیلومتری، از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

خاطرات خیلی عجیبند
گاهی اوقات می خندیم
به روزهای که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم
به یاد روزهایی که می خندیدیم...!!

حسرت زندگی هیچکس رو نخور
هر کسی غمش تو دل خودشه!!

وصیت پدر...
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

۱-توخیابون خیلی با احترام از یه دختر خانم آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید۲- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل ازسبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت ۵۰کیلومتر حرکت کنید۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریالمی وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می گذشت.فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.باید بتواند با خوردن قه وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

خانه‌های ژاپن با دیوار‌هایی ساخته شده است که دارای فضای خالی هستند و آن را با چوب می‌پوشانند. در یکی از شهر‌های ژاپن، مردی دیوار خانه‌اش را برای نو سازی خراب می‌کرد که مارمولکی دید.میخ از قسمت بیرونی دیوار به پایین کوبیده شده و به اصطلاح مارمولک را میخکوب کرده بود. مرد چشم بادامی، دلش سوخت و کنجکاو وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

مهمونی می دیم اونهایی که دوست داریم و نداریم رو دعوت می کنیم. یواشکی به لباسای اونهایی که دوست نداریم می خندیم. بعد که رفتند با دوستهای خودمونی مون می شینیم به حرفهاشون می خندیم! توی مهمونی واسه همدیگه جوک ترکی می گیم! جوک لری می گیم! اصفهانی ها رو مسخره می کنیم. می گیم کاشونی ها ترسواند! رشتی ها بی وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

جوان عابدى هنگام مرگ ، خانواده خود را دید كه گرد او حلقه زده اند و گریه مى كنند. پس رو به پدرش كرد و گفت: اى پدر، چرا گریه مى كنى ؟گفت: پسرم فراق تو و تنهائى خود را بیاد مى آورم اشک از دیدگانم جارى مى شود. خطاب به مادرش گفت : مادرم ،تو چرا گریه مى كنى ؟گفت: گریه من به خاطر غم فقدان تو است. عمرى من و وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52

مردی وقتی از دنیا رفت 3 پسر داشت. وصیت کرد تمام اموالم برای یکی از پسرانم است و اگر آن دو پسر دیگرم بردارند من راضی نیستم. مرد از دنیا رفت و فرزندان سر ارث جنگ کردند یکی گفت: مقصود پدر من بودم چون او را همیشه در پیری حمام می‌بردم دومی گفت: منظور پدرم من بودم چون در ساختن خانه کمکش کردم و سومی ساکت ب وصیت پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت وصیت پدر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarhayesibilo بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 13:52